اولین گام در هر تحلیل تکنیکالی یافتن سطوح اوج و کف قیمتی است. تعیین سطوح اوج و کف قیمتی در نمودار ها کار بسیار آسانی است. فقط کافی است به نمودار قیمتی نگاه کنید و بالاترین سطحی که قیمت آن را لمس کرده، علامت بزنید. این سطح، اوج قیمتی بازار است. به طور مشابه برای یافتن کف قیمتی، کافی است پایین ترین سطحی را که نمودار به آن برخورد کرده، پیدا کنید.
برای مشخص کردن اوج و کف قیمتی دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. عده ای پایین ترین قیمت بسته شده را کف قیمتی، و بالاترین قیمت بسته شده را اوج قیمتی می خوانند. عده ای دیگر هم کاری با قیمت های بسته شده ندارند و تنها به بالاترین/پایین ترین سطحی که بازار توانسته لمس کند، اوج/کف قیمتی می گویند.
به طور کلی، اگر به اوج/کف قیمتی، کلمه موج هم اضافه شود، منظور بالاترین یا پایین تریین سطحی است، که قیمت توانسته به آن برسد. همان طور که مشخص است، در اینجا منظور قیمت بسته شدن نیست، بلکه منظور بالاترین یا پایین ترین سطح لمس شده است.
اوج و کف قیمتی جَعلی
زمانی که کندل قیمتی از اوج یا کف کندل ماقبل خود خارج میشود، میگوییم کندل فعلی یک کندل شکستی است. اگر کندل بعدی همچنین وضعیتی داشته باشد، به کندل جدید هم کندل شکست خواهیم گفت، البته اگر با کندل قبلی همسو باشد.
همواره چیزی که در شکست بسیار جالبتوجه است، نحوه واکنش بازار به شکست است. بهطور مثال، شکست صعودی که به دنبال آن کندل قیمتی شکست صعودی دیگر ایجادشده، بهعنوان سیگنال حرکت یکطرفه شناخته میشود. درصورتیکه بازار به یک شکست صعودی با کندل نزولی پاسخ دهد و بعد این کندل توسط کندل قیمتی دیگر از سمت کف آن شکسته شود، میتوان گفت که با اوج جعلی در بازار مواجه هستیم. به این دلیل به آن جعلی گفته میشود که شکست صعودی در به راه انداختن حرکت یکطرفه ناموفق بوده و به دنبال آن شاهد شکست نزولی بودهایم.
وقتیکه شکست نامناسب الگویی، که دوره آمادهسازی مناسبی داشته را در نظر بگیریم، شکست ناموفق یک کندل قیمتی، معمولاً اهمیت کمتری پیدا میکند، اما بااینحال هنوز یک شکست جَعلی محسوب میشود. برای کاهش ابهام به وجود آمده، از این به بعد به شکست ناموفق الگوی قیمتی، شکست جعلی خواهیم گفت، که معمولاً در چنین شکستهایی، کندل های قیمتی بیشتری دخالت دارند. به شکست یک کندل قیمتی یا شکست اوج/کف قیمتی یک کندل هم اوج جعلی یا کف جعلی خواهیم گفت.
اوج یا کف جعلی در یک بازار روند دار میتواند حکایت از اغتشاش ناشی از وجود روند غالب بازار باشد، و چنین چیزی معمولاً تأثیر کمی بر مسیر فعلی بازار میگذارد. اما وقتی اوج یا کف جعلی در یک محدوده حساس قیمتی، مثل دوره آمادهسازی قبل از شکست روی میدهد، اوج/کف قیمتی جعلی میتواند حکایت از این داشته باشد که نتیجه چنین دوره آمادهسازی مبهم خواهد بود. با دیدن شکست ناموفق، گروههایی که تأثیر منفی از آن متحمل شدهاند، دیگر در حفظ موقعیت معاملاتی خود احساس راحتی نخواهند داشت. اگر حرکات مخالف با این گروه از معامله گران، افزایش یابد، احتمالاً معاملگان تصمیم به خروج از موقعیت معاملاتی خود خواهند گرفت. که در این صورت، اوج جعلی یا کف جعلی میتواند منجر به بروز همنوایی در جهت مخالف شود.
برای اینکه با نحوه استفاده از این اطلاعات آشنا شویم، وضعیتی را در نظر میگیریم، که ما در آن، انتظار حرکات صعودی بازار را از محدوده حمایتی داریم. پس هدف ما این است که با شکست وارد معامله خرید شویم. اگر در حال حاضر حرکات قیمتی مجموعهای از کندل های خنثی را در یک دامنه محدود ایجاد میکنند، آیا بهتر نیست که ابتدا شاهد شکست نزولی کف این دوره آمادهسازی از سوی فروشندگان باشیم و بعداً با ورود خریداران به بازار (ایجاد کف جعلی) وارد معامله شویم؟
این وضعیت میتواند چندین جنبه مثبت داشته باشد، که برای یک بازگشت صعودی مناسب است:
• با مشاهده عدم موفقیت شکست نزولی، فروشندگانی که هنوز وارد بازار نشدهاند، تصمیم خواهند گرفت که فعلاً نظارهگر بازار باشند.
• فروشندگانی هم که معامله فروش باز در بازار دارند، احتمالاً با مشاهده این وضعیت اقدام به بستن معامله فروش (بازخرید) خواهند کرد، یا نهایتاً با اولین شکست صعودی از بازار خارج میشوند (اولین شکست صعودی در چنین وضعی تأییدی از کف قیمتی جعلی خواهد بود).
• در همین حال برخی از خریداران بازار که هنوز وارد معامله نشدهاند، احتمالاً از وضعیت پیشآمده خشنود باشند و با اولین شکست صعودی معامله خریدی ایجاد کنند.
• خریدارانی هم که معامله خرید باز در بازار دارند، با دیدن این وضعیت نفس راحتی خواهند کشید.
هر چه تعداد فشارهای مطلوب بیشتر باشد، پتانسیل روند صعودی بیشتر خواهد بود. باید دوباره اشاره شود که اوج یا کف جعلی در سطوح کلیدی و حساس بازار اهمیت دارند. کف جعلی در محدوده حمایت بازار را نمیتوان بهراحتی انکار کرد.